پيام «امام خميني (ره)» در زمينه ي توسعه ي آموزش و پرورش همگاني
«بسم الله الرحمن الرحیم
ن و القلم و ما یسطرون
ملّت شریف ایران، شما می دانید که در رژیم گذشته آن چه که بر ملّت مبارز ایران سایه افکنده بود. علاوه بر دیکتاتوری و ظلم، تبلیغات بی محتوی و هیچ را همه چیز جلوه دادن بود. ملّتی که در همه ي ابعاد از حوائج اوّلیه محروم بود ،وانمود می شد که در اوج ترقّی است. از جمله ي حوائج اوّلیه برای هر ملّت که در ردیف بهداشت و مسکن بلکه مهم تر از آن ها است آموزش برای همگان است. مع الاسف کشور ما وارث ملّتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نیستند. چه رسد به آموزش عالی.
مایه ي بس خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می کند كه طلب علم را فریضه دانسته است از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما باید در برنامه ي دراز مدّت، فرهنگ وابسته ي کشورمان را به فرهنگ مستقل و خود کفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بی سوادی به طور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا انشاءالله در آینده نزدیک هر کس نوشتن و خواندن ابتدايی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بی سوادان برای یادگیری تمام خواهران و برادران با سواد برای یاران به پا خیزند و وزارت« آموزش و پرورش» با تمام امکانات بپا خیزد و از قرطاس بازی و تشریفات اداری بپرهیزد و برادران و خواهران ایمانی برای رفع این نقصیه ي درد آور بسیج شوید و ریشه ي این نقص را از بن بر کنید، تعلیم و تعلّم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را برای آن دعوت فرموده است. ائمه ي جماعات شهرستان ها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا باسوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود یاد دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصی اعضای با سواد خانواده اعضای بی سواد را تعلیم کنند و بی سوادان از این امر سرپیچی نکنند. من از ملّت عزیز امید دارم که با همّت والای خود بدون فوت وقت« ایران»را به صورت مدرسه ای در آوردند و در هر شب و روزو در اوقات بیکاری یکی دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند.بپا خیزید که خداوند متعال با شما است .
از خداوند تعالی سعادت و سلامت و رفاه ملّت شریف را خواستارم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
«روح الله الموسوی الخمینی»
هفتم دی ماه پنجاه و هشت مطابق با هشتم صفريك هزار و چهارصد»(1)